جدول جو
جدول جو

معنی کخ کخ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

کخ کخ کردن
(رَ تَ / تِ کَ دَ)
سرفه کردن. سرفیدن. سرف سرف، خنده زدن. خنده کردن به آواز، حال صوفیان یافتن. قول و ترانه و تصنیف صوفیانه سر کردن: پنداشتم که آمده ای که چیزی پرسی برو ای دوست که من کاری دارم مهمتر از اینکه من چیزی بشما دهم تا شما دحمل کو زنید و کخ کخ کنید و این بیت برگویید و رقص کنید:
آراسته و مست به بازار آیی
ای دوست نترسی که گرفتار آیی.
(اسرارالتوحید چ بهمنیار ص 225 و چ صفا ص 284)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کل کل کردن
تصویر کل کل کردن
پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
در تداول اطفال، بریدن چنانکه سر مرغ و گوسپند و جز آن را
لغت نامه دهخدا
(رَجَ / جِ گَ تَ)
سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی برآغالیدن. (یادداشت مؤلف). محارشه. مهارشه. تحریش، برآغالیدن بطور مطلق. (یادداشت مؤلف) ، راندن مرغ خانگی یا مرغان دیگر با گفتن کش کش. رجوع به کش کش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پخ پخ کردن
تصویر پخ پخ کردن
بریدن چنانکه سر مرغ و گوسفند و جز آنرا
فرهنگ لغت هوشیار